شبکه افق - 6 مرداد 1401

استعمار و "سبک زندگی" (واکنش سریع ملی در برابر ضد ارزشها در عرصه عمومی)

بمناسبت آغاز محرم ، ماه شهیدان " نهی از منکر اجتماعی" _ طرح ولایت دانشجویی_۱۳۹۲

بسم‌الله الرحمن الرحیم

فضاسازی، شناخت و نبض گرفتن از فضای فکری – عمومی، هوشیاری نسبت به تإثیرگذاری دشمنان ضرورت به دست گرفتن این فضا توسط نیروهای متعلق به انقلاب اسلامی و مکتب باشد. از ابعاد و جهات مختلف می‌شود راجع به سبک زندگی بحث کرد از منظر معرفت‌شناسی، از منظر تعلیم و تربیت، از منظر اخلاق عمومی و خصوصی، از منظر نظام حقوقی، حقوق بشری و نظام حقوقی در خانواده، به لحاظ نظام سیاسی و ارتباط سبک زندگی با اقتصاد، و از جمله الگوی مصرف و حوزه‌های رسانه‌ای، تعلیم و تربیتی، از جهات مختلفی می‌شود راجع به این مسئله بحث کرد. سازماندهی این نیروها، کادرسازی، کادریابی، در هر محیطی که هستید فضای آنجا را به دست بگیرید نگذارید این فضاها از دست شما خارج بشود و به دست دیگران بیفتد. در واقع در هر محیطی یک وقتی به لحاظ جامعه‌شناختی یک گفتمان حاکم می‌شود گفتمان حاکم پیشفرض درست می‌کند برای همه کسانی که در آن فضا می‌خواهند سخن بگویند، موضع بگیرند، اظهار نظر کنند، حرف بزنند و عمل کنند. فضاسازی و گفتمان‌سازی به مفهوم تهیه محکماتی برای آن جامعه است. کسانی ارزش‌های پیشینی در یک جامعه تعریف می‌کنند و به بقیه با زبان خوش یا ناخوش،‌ به طرز پیچیده یا ساده یا ابلهانه تحمیل می‌کنند که در درون این گفتمانی که ما ارائه کردیم در این پارادایم در ذیل این سرمشقی که ما داریم تعریف می‌کنیم شما زندگی و سبک زندگی را تعریف کنید. از نحوه پوشش تا رژیم غذایی تا زبان‌های اجباری آموزشی در یک جامعه، تا وضعیت رسانه، تا برسد به مسئله ازدواج و الگوی مسکن و الگوی مصرف در یک جامعه، هر اتفاقی که در خانواده بیفتد در اشل بزرگ در کل آن جامعه می‌افتد. خانواده فوق‌العاده مهم است. خانه و خانواده نه فقط هسته اصلی زندگی اجتماعی است بلکه حقیقت زندگی اجتماعی در خانه و خانواده شکل می‌گیرد. هر اتفاقی که در خانواده می‌افتد همان اتفاق‌ها ضربدر چند که می‌شود در جامعه همان اتفاق می‌افتد. اقتصاد جامعه و الگوی مصرف جامعه در خانه‌ها توسط خانواده‌ها تعیین می‌شود و نقش زن در این قضایا بخصوص خیلی مهم‌تر از نقش مرد است اما این که این پول چگونه خرج بشود مدیریت مصرف در درون خانه به عهده زنان است بیشتر از مردان به عهده زنان است فرهنگ اقتصادی، فرهنگ خانواده، فرهنگ معاشرت و رفت و آمد اینها مسائلی است که ما اشکالاتی در آن داریم، جامعه ما هم به لحاظ مدنیت اسلامی و هم به لحاظ اخلاق و معاشرت خصوصی روابط بین افراد در خانواده، روابط بین خانواده‌ها در جامعه، روابط بین محلات و جوامع در درون ملت تا برسد به روابط بین‌الملل یک نقاط ضعف و اشکالاتی داریم که باید با توجه به عقلانیت اسلامی این‌ها را برطرف بکنیم. این تغییر و تحول هدف اصلی است در هر نوع بحثی که در حول و حوش سبک زندگی صورت بگیرد. حالا دوستان هر سؤالی را که به نظرشان می‌رسد مرقوم بفرمایند که سؤالات یا نکات یا دیدگاه‌ها که به این‌جا برسد عرضم را ختم می‌کنم و نکات شما را مطرح می‌کنم.

نقش ما در هر حدی که هستیم و در هر محیطی که هستیم این که نگذاریم دیگران برای ما پیشفرض تعریف کنند نگذاریم آن‌ها برای ما خط سبز و خط قرمز تعیین کنند و به ما بگویند کجا برو کجا نیا، چه بگو و چه نگو، چه بپوش و چه نپوش. ما بر اساس معیارهای وحیانی و عقلانی و تجربه بشری و با توجه به نیازها و شرایط خودمان جامعه خودمان یعنی اقتضائات زمان و مکان باید ببینیم کدام بخش از سبک زندگی ما اسلامی، معقول، اخلاقی، انسانی است و کدام نیست و باید اصلاحاتی در آن صورت بگیرد. یک مکانیزمی در تفکر اسلامی و قرآنی تعبیه شده به نام امر به معروف و نهی از منکر. معروف و منکر یعنی ارزش و ضد ارزش. و شامل همه ارزش‌ها می‌شود. ارزش‌های اقتصادی، ضد ارزش‌های اقتصادی، می‌شود معروف و منکر اقتصادی. ارزش و ضد ارزش سیاسی همین‌طور. در روابط اجتماعی، در مسائل زناشویی. یعنی همه عرصه‌های زندگی سبک زندگی را با معروف و منکرها می‌شود سنجید. معروف، فطری و عقلانی برای بشر آشنا و شناخته شده است. منکر آنچه که در فطرت الهی بشر آن را انکار می‌کند و آن را پس می‌زند و آن را قبول ندارد. معروف و منکر، دقیقاً شاکله‌های اصلی بحث سبک زندگی در تعریف اسلامی است. آگاهی به معروف و منکر در هر عرصه یک آگاهی ویژه است و شرایط خاصی را می‌طلبد. هرکی هرکی و هرچی هرچی نیست احتیاج به آموزش دارد خود آن‌هایی که می‌خواهند در یک محیطی فضاسازی کنند آن‌ها باید خودشان نسبت به معروف و منکر و هم مفهوم امر و نهی آگاهی داشته باشند که به مفهوم مطالبه است. از خواهش شروع می‌شود. از خواهش مؤدبانه شروع می‌شود تا جهاد و مبارزه ادامه پیدا می‌کند البته هر کدام در شرایطی. ولی آن نکته‌ای که بسیار مهم است این است که شنیدید می‌گوید امر به معروف و نهی از منکر که باید هم اخلاقی باشد و هم عقلانی باشد و هم مؤدبانه باشد و هم عاقلانه و عادلانه باشد نه جاهلانه، دوستانه باشد نه دشمنانه، دلسوزانه باشد نه تحقیرآمیز و از این قبیل. یک جمله دیگری هم عرض می‌کنند تحت عنوان "احتمال تأثیر". می‌گویند جایی واجب می‌شود که احتمال تأثیر داشته باشد. حالا این احتمال تأثیر چون یک مفهوم کشش‌داری است و شکل‌های مختلفی ممکن است از آن برداشت بشود. بعضی ممکن است که احتمال تأثیر را خیلی گیر بدهند و خیلی زود در نظرشان منتفی بشود. فکر می‌کنند که احتمال تأثیر است که بنده اگر با یک علامتی هم به مخاطب دادم او کلاً باید بگیرد و صددرصد هم عمل کند و ترتیب اثر بدهد و اصلاً محیط و فضا عوض بشود! و می‌گویند چون یک چنین احتمالی نمیدهیم و یک بار هم گفتیم و درست نشد پس احتمال تأثیر دیگر نیست بنابراین ما دیگر وظیفه‌ای نداریم باید سکوت کنیم و بی‌طرف باشیم! خب این اشتباه است. اولاً احتمال جایی وجود ندارد یا بسیار کم است که احتمال تآثیر نباشد. شاید هیچ جا نباشد که شما بگویید من این را می‌گویم ولی صددرصد مطمئن هستم که تأثیر ندارد یعنی احتمال تأثیر نمی‌دهم کجا ممکن است تأثیر صددرصد ممتنع و محال باشد چون حتی وقتی موسی(ع) با دست خالی پیش فرعون می‌رود خداوند می‌فرماید با نرمش اول با او صحبت کنید با زبان لین و نرم با او صحبت کنید و واقعاً در این صحبت چقدر احتمال تأثیر بوده است؟ چنان که تأثیر هم نکرد. وقتی مثلاً امام(ره) سال 42 و 43 به شاه انتقاد کرد و اعتراض کرد شاه در اوج قدرت بود و ایشان هم کلاً دستش از همه چیز خالی بود خب می‌توانست بگوید من احتمال تأثیر نمی‌دهم بنابراین وظیفه ندارم. بله اگر یک جایی صددرصد مطمئن هستید که موضع گرفتن و نوشتن مقاله و گفتن یک مطلب،‌ صحبت کردن با اشخاص، ارائه یک میزگرد یک نمایش، چون امروزه از طرق مختلف می‌شود امر به معروف و نهی از منکر کرد می‌شود با یک نمایشگاه این کار را کرد، با یک نقاشی، با یک کاریکاتور، با یک طنز، با یک مقاله، با یک پایان‌نامه، با تهیه یک فیلم مستند، به شکل‌های مختلفی امروز می‌شود همه این‌ها ابزار امر به معروف و نهی از منکر هستند. نقد اجتماعی و نقد سیاسی تا صحبت از معمولی دوبه‌دو شفاهی. اولاً به ضرس قاطع می‌شود گفت که تقریباً همه جا احتمال تأثیر هست با همه کس و ممکن است گاهی حتی همان لحظه اثر نکند اما آثار درازمدت دارد. گاهی ممکن است برای همان مخاطب شما آن‌جا در آن لحظه اثر نکند برای مخاطبان دیگر اثر می‌گذارد. اگر بخواهیم آن‌جا بخواهیم در حوزه فضاسازی برای اصلاح سبک زندگی برای خودمان آسان‌گیری کنیم و تنبلی پیشه کنیم حتماً شکست می‌خوریم و این مسئله این‌قدر مهم است که گاهی کسانی و اولیای خدا تا مرز شهادت رفتند فقط برای این که پرچم حق بالا برود و این سخن گفته بشود ولو همان لحظه در مخاطب تأثیری نکند. نمونه بارز آن قضیه سیدالشهداء(ع) است ایشان خودشان فرمودند کل این حرکت من برای امر به معروف و نهی از منکر است. اعتراض به بی‌عدالتی و ضد ارزش‌هاست و بالا بردن پرچم حق و عدل است. می‌دانم در یزید، در سیستم و در دستگاه حکومت هیچ اثر مستقیم بالفعل آنی نمی‌کند بلکه اینها بیشتر برخورد شدید نشان می‌دهند. می‌دانم که بچه‌هایم، همسرانم و دخترانم این‌ها همه به اسارت می‌روند شلاق می‌روند و به آن‌ها اهانت می‌شود. می‌دانم که همه از بچه 12- 13 ساله بلکه از بچه 6 ماهه تا پیرمرد 90 ساله ما این‌جا کشته می‌شویم ولی باز نمی‌گویند که من احتمال تأثیر نمی‌دهم بلکه می‌فرماید این‌ها تأثیر خواهد کرد. چون حتی اگر شما امروز دارید می‌بینید حتی اگر فرض کنید که در آن زمان تأثیری نداشت که داشت، چون همین خون باعث شد که آبروی ساختگی و مشروعیت دستگاه به کلی زیر سؤال رفت و بعد هم حکومت اموی شاخة سفیانی – یزیدی چند سال بعد از کربلا سقوط کرد آن شاخه دوم اموی‌ها و شاخه مروانی سر کار آمدند که آن‌ها هم 30- 40 سال بیشتر نماندند و بنی‌امیه عملاً بعد از کربلا همین‌طور قیام پشت قیام آمد تا این‌ها سقوط کردند و با شعار اهل بیت هم سقوط کردند با شعار دفاع از حق اهل آل محمد این‌ها سقوط کردند گرچه بنی‌عباس این پرچم را دزدیدند و آن انقلاب را مصادره کردند سوار بر موج شدند ولی آن‌ها با همین شعار آمدند پس تأثیر دارد. این که خدای متعال در قرآن می‌فرماید وقتی پرچم حق بالا می‌رود دشمن پیدا میکند طبیعی است تنش ایجاد می‌شود و ممکن است کشته هم بشوی «یقتلون نبیین». پیامبران را می‌کشند. در جای دیگری از قرآن می‌فرماید: «یقتلون الانبیاء». یک جای دیگری می‌فرماید: «یقتلون الذین یأمرون بالقسط» عدالتخواهان را می‌کشند. «الذین یأمرون بالقسط» یعنی کسانی که امر به معروف‌شان امر به قسط است یعنی مطالبه عدالت و قسط می‌کنند این‌ها را می‌کشند. هر کس در جامعه بشری را از عدالت و از حقوق محرومین و از برادری و برابری سخن می‌گوید و جلوی ظلم می‌ایستند می‌کشند. «یقتلون الذین یأمرون بالقسط» اما یک جاهایی باید هزینه داد اما این که کجا باید هزینه داد و کجا نباید داد این احتمال تأثیر است. ببینید امام حسین(ع) زمان معاویه قیام مسلّحانه نمی‌کند برای این که احتمال تأثیر نیست آن‌جا کشته می‌شوند ضربه هم می‌زنند اما این کاری که کربلا کرد این کار صورت نمی‌گرفت. پس می‌شود یک جایی... مثلاً این‌جا الآن درگیر شدن و شهادت، یک کمک اساسی به نشر حق نمی‌کند. یک جایی باید ایستاد شمشیر را غلاف کرد و شروع به افشاگری کرد و انسان‌ها را تربیت کرد و خط و خطوط را افشا کردن و جبهه فرهنگی و فکری را تقویت کردن و یک جایی هم لازم است از جانت بگذری. مهم این است که آمادگی داشته باشیم هرجا هرچه که لازم بود به اقتضاء زمانه و تکلیف عمل شود اما این که لزوماً با درگیری آن هم در شدیدترین وجه آن و با شهادت مسئله حل بشود نه، گاهی با شهادت حل می‌شود و گاهی با شهادت حل نمی‌شود بلکه باید با صبر آن را حل کرد. هدف، مکتب است نه من! هرجا که مکتب اقتضاء می‌کند باید آن عملی که اقتضاء شده انجام بدهد. البته یک جایی هم می‌رسد و موقعیتی هم پیش می‌آید اگر یک جایی فریاد بزنند همان لحظه حتماً تأثیر نخواهد داشت اما اگر فریاد نزنند مسیر حق و باطل مخدوش و مخشوش می‌شود. باید فریاد بزنند ولو کشته هم نشوند ولی اگر این کار نشود اصل مکتب تحریف می‌شود و بعد دیگران توده مردم نمی‌توانند تشخیص بدهند چه کسی راست می‌گوید و چه کسی دروغ؟ و یک نمونه‌اش همین کار سیدالشهداء(ع) که فرمودند من می‌دانم الآن اثر نمی‌گذارد اما من باید این‌جا کشته بشوم و خانواده من اسیر بشوند و شلاق بخورند تا وجدان امت اسلام تکان بخورد و بفهمند آن اسلامی که این‌ها می‌گویند اسلام نیست اسلام قلّابی است و پرچم‌ها و مآلم حق را باید سر دست بگیریم که امروز یا فردا یا پس فردا کسانی آمدند که خواستند راه حق و باطل و راه درست و نادرست را تشخیص بدهند آن‌ها بتوانند تشخیص بدهند و این تأثیر خودش خیلی تأثیر مهمی است ولو همین الآن هدف ما اثری نداشته باشد.

شما ببینید همین انقلابی که اتفاق افتاد نتیجه حرف‌هایی بود که در دوران‌های اختناق در محیط‌های کوچک کسانی زدند که در آن لحظه احتمال تأثیر نمی‌دادند و واقعاً هم تأثیر بالفعل فوری محسوس هم نداشت توی یک جمع محدود بین چند نفر دانشجو و استاد بحث‌هایشان را می‌گفتند خب همانها کم‌کم موج شد و بعد از 30- 40 سال به یک جنبش اجتماعی و به یک انقلاب بزرگ تبدیل شد و امروز همان شعارها به کشورهای دیگر رفته است این یک مسئله بسیار مهمی است یک مثال دیگر اگر بخواهیم بزنیم ببینید می‌گویند حتی اگر دارید تنها نماز می‌خواهید هیچ کس نیست مستحب است که اذان و اقامه را بگویید و مستحب است حی الصلوه را بلند بگویی. در حالی که هیچ کس غیر از خودت نیست و تنهایی، برای چه؟ حتماً یکی از علت‌ها و فلسفه‌های آن این است که فریاد زدن خود این جمله و خود این عبارت یک ارزش است و خود این در فضا تأثیر می‌گذارد. شنونده دیگری نباشد خودت روی خودت تأثیر می‌گذاری. یا مثلاً در مورد احکام عبادی در مورد نماز و در مورد خانم‌ها که در بخشی از ایام نماز واجب نیست در عین حال می‌گویند مستحب است و بعضی‌ها احتیاط خیلی مؤکد می‌کنند که موقع نماز رو به قبله بنشینند و ذکر خدا و یاد خدا بکنند ولو نماز برای او واجب نیست اما این حالت که سر زمان در محضر خدا حاضر بشوند و به او فکر کنند و ذکر کنند و او را به یاد داشته باشند این را می‌گویند. این برای حفظ روح ایمانی در خودِ فرد است و در محیط آن است که حتی بنابراین برای خود فرد و برای جمع کوچک این مسئله مهم است که رعایت بشود. یا بعضی از مستحبات که – من نمی‌خواهم شما را موعظه کنم - من دارم می‌گویم که بعضی از مستحباتی که توضیح می‌دهند آثار اجتماعی و عمومی دارد اما حتی می‌گوید در خلوت خودت هم رعایت بکنید برای این که فضا این‌قدر تأثیر دارد حتی فضایی که خود آدم برای خودش ایجاد می‌کند.

نکته بعدی؛ تأثیر رسانه‌ها و فرهنگ‌سازی در جامعه است در میزان انعطاف و کج و راست شدن سبک زندگی و سبک رفتاری در یک جامعه است. از رسانه بیشتر می‌گویم چون بخصوص امروز رسانه‌ها نقشی دارند که در طول تاریخ شاید به این شکل نداشتند یعنی از فیلم و سینما و اینترنت و انواع و اقسام چیزهایی که امروز در فرهنگ‌سازی واسطه شده است و ارتباطات، سبک رفتارها، سبک لباس پوشیدن، سبک زندگی اجتماعی، سبک حرف زن و شوهر، پدر و مادر، بچه و... همه اینها را تحت تأثیر قرار می‌دهد و بالاخره وقتی این‌ه تکرار شد و انبوه شد و روی هم سوار شد به تدریج معیارهای ارزشی در یک جامعه تغییر می‌کند. مثلاً یک زمانی محال بود که یک بچه‌ای پدر و مادرش را به اسم کوچک صدا بزند مثلاً به پدر و مادرش بگوید عباس، نرگس و با صیغه مفرد بگوید مثلاً تو می‌روی آن جا؟ کی آمدی؟ اصلاً این‌ها معنی نداشته، با پدر و مادر با صیغه جمع صحبت می‌کردند مثلاً شما می‌آیید؟ شما رفتید؟ شما نمی‌خواهید فلان‌جا بروید؟ این‌طوری حرف می‌زدند. ولی الآن شما در این دوره‌ها ببینید تقریباً این سبک سخن گفتن بچه با پدر و مادر و خیلی از خانواده‌های مذهبی من می‌بینم دارد پیدا می‌شود و اسم آن هم ممکن است صمیمیت بگذارند که این‌ها صمیمیت نیست و نحوه مواجهه اقشار و تبعات مختلف اجتماعی با هم. نحوه مواجهه نسل‌ها با هم. نحوه مواجهه تیپ‌های مختلف با هم، این‌ها به تدریج تحت تأثیر قرار می‌گیرد. نوع برنامه‌ریزی روزانه زندگی، نوع تغذیه کم‌کم تغییر می‌کند. سبک حرف زن و شوهر، میزان ازدواج و طلاق، نسبت تغییر میزان ازدواج و طلاق بخصوص در محیط‌های شهری بزرگ و اساساً نوع مناسبات دو جنس باهم، این‌ها تحت تأثیر رسانه‌ها تغییر می‌کند. الگوی مصرف در خانواده و زندگی، مهمانی دادن، با فرهنگ میهمانی دو جور می‌شود مواجه شد یکی این که میهمانی، رفت و آمد و صله ارحام زیاد باشد اما مجالس کم خرج و ساده باشد یعنی یک ناهار و شامی می‌خواهند باشند ناهار و شام ساده باشد اما هفته‌ای یکی دوبار همه همدیگر را بینند این فرهنگ اسلامی بوده است. اتفاقی که الآن افتاده این‌طوری دارد می‌شود که میهمانی کم اما پرخرج. یک دعوت می‌خواهی بکنی دو – سه میلیون می‌شود که البته بستگی به میزان درآمد و عرف خانواده‌ها و فامیل‌ها دارد خب با خودش می‌گوید من دوتا میهمانی دیگر بدهم ورشکست می‌شوم! میهمانی کم و گران. یک مرتبه می‌بینی می‌رویم به سمتی که روابط خانوادگی و فامیلی تقریباً قطع می‌شود و گاهی حتی همدیگر را نمی‌شناسند بچه‌ها دیگر همدیگر را نمی‌شناسند در حالی که در سبک زندگی اسلامی بحث صله رحم و میهمانی یکی از ارکان زندگی است. در روایات ما این که این‌ها در طول عمر اثر دارد در سلامت روان و بهداشت روح و روان تأثیر دارد. شما فکر می‌کنید اگر ارتباطات سالم فامیلی آن طور که اسلام می‌خواهد باشد که توی آن تهمت و غیبت و فحش و آبروریزی و رقابت و چشم و همچشمی نباشد یعنی میهمانی اسلامی باشد. احوال هم را بپرسند مشکلات هم را حل کنند همدیگر را از نگرانی دربیاورند اگر کمک مالی نیاز دارند به هم بکنند اگر کمک معنوی لازم است به هم بکنند. آن یکی در خانوده‌اش مشکل پیدا کرده بقیه کمک کنند حل شود با هم تفریح بروند و... فکر می‌کنید اگر به این سبک عمل بشود ما در جامعه افسردگی داریم؟ این همه قرص اعصاب و انواع و اقسام بیماری‌های روانی داریم؟ هرچه جامعه به اصطلاح دارد مرفه‌تر و سطح تحصیلات بالاتر می‌رود آدم‌های روانی دارند بیشتر می‌شوند! آدم‌هایی که بدون قرص و دارو نمی‌توانند بخوابند دارند بیشتر می‌شوند. ارتباطات انسانی، وسایل ارتباطی بیشتر شده است یک زمانی تصور این که هرکسی یک تلفن در خیابان همراهش باشد که هر لحظه‌ای دلش می‌خواهد با هرکسی ولو آن طرف دنیا ارتباط برقرار کند اصلاً این‌ها برای مردم قابل تصور نبود. تلفن عمومی بود نه گذشته‌های خیلی دور، خب بعضی از خانه‌ها تلفن داشتند و بعضی‌ها هم که همان را هم نداشتند تلفن عمومی بوده است حالا هرکسی یک موبایل اینترنتی توی جیبش هست و همان لحظه با هرکسی دلش بخواهد تصویر هم همدیگر را می‌بینند. خب امکانات ارتباطات بیشتر شده است وسایل ارتباطی بیشتر شده اما ارتباطات کمتر شده است. این‌ها در حوزه سبک زندگی خیلی مهم است. امکان ارتباط و ابزار ارتباط بیشتر شده اما خود ارتباط، ارتباطات انسانی دارد کمتر و ضعیف می‌شود که به هم امید بدهند، روحیه بدهند هیچ کس احساس نکند که در مشکلاتش تنهاست بالاخره هر کسی مشکل دارد همه خیال می‌کنند بقیه زندگی‌شان خوب است ولی خودشان مشکل دارند بعضی‌ها می‌گویند قدیم‌ها همه چیز خوب و باحال بود، بعداًها هم همه چیز خوب می‌شود همین زمان ما همه چیز خراب است. نه آقا همیشه دنیا همین‌طوری بوده که الآن هست و همین‌طور هم خواهد بود! فلسفه زندگی را بفهمیم که ما برای راحتی نیامدیم باید سعی کنیم راحت باشیم اما اینجا برای استراحت و راحتی نیست یک دالانی هست که همه داریم از این سر سرا عبور می‌کنیم از و همه اتفاقات این‌جا بهانه‌ای برای تکامل یا برای سقوط. همه این‌ها فرصتی است برای عمل صالح یا واکنش نادرست به مسائل. ولی می‌فرماید ارتباط خانواده‌ها برقرار باشد ارتباط دوستانه، خواهرانه، و برادرانه باشد و همه مشکلات هم را حل کنند و هیچ کس احساس نکند که در آن مشکلات تنهاست. مشکلی که تو در خانه‌تان داری او هم به یک شکل دیگری دارد ممکن است به تو نگوید. این اصل که هیچ خانواده‌ای بدون مشکل وجود نداد بعضی‌ها مشکل مالی دارند بعضی‌ها مشکل بیماری دارند، بعضی‌ها مشکلات اخلاقی دارند بعضی‌ها مشکلات اجتماعی است بعضی‌ها مشکل بی‌آبرویی دارند، بعضی از مشکلات عدم تفاهم است. یکی را می‌بینید پولدار است ولی خانه جهنم است و یکسره دعواست. آدم بی‌مشکل، خانواده بی‌مشکل اصلاً وجود ندارد. یک کسی آمد گفت آقا چه کار کنم که هر مشکلی در زندگی‌ام حل می‌شود یک مشکل دیگری می‌آید اصلاً من نمی‌فهمم زندگی بدون مشکل چطوری می‌تواند باشد؟ ولی به نظرم بعضی‌ها را می‌بینم که در زندگی‌هایشان مشکل ندارند امام صادق(ع) فرمودند شما داری دنبال یک چیزی می‌گردی که در دنیا خلق نشده و آن راحتی است راحتی در دنیا خلق نشده این برای این‌جا نیامده، ما این‌جا برای اصالت راحتی و لذت نیامدیم «لم یُخْلَق فی الدنیا» اصلاً راحتی مطلق در دنیا وجود ندارد راحتی‌ها نسبی و موقتی است شما از یک مسئله‌ای راحتی پیدا می‌کنی باز یک مسئله دیگر بوجود می‌آید چون در این مسائل ما باید مدام آبدیده بشوم و امتحان بدهیم و ببینیم در مواجهه با مشکلات مواجة انسانی داریم یا مواجة حیوانی. البته این حرف گفتنش آسان است. عمل این حرف خیلی سخت و همه‌مان گفتاریم. الگوی مصرف در خانواده، الگوی پوشش، یک جوری باشد که فکر کند اگر 40 دست لباس هم دارم کم است ممکن است این‌طوری باشد که با 3- 4 دست لباس، تمیز، زیبا، هنرمندانه اما نه خیلی گران و اشرافی، احساس راحتی می‌کند. برای چی این‌طوری است؟ ما مواردی را دیدیم که دختر و پسر با هم ازدواج عقیدتی کردند هر دو سالم، هر دو بشاش دارد با ساده‌ترین امکانات زندگی می‌کند و رفقا می‌گفتند آدم واقعاً به رابطه این زن و شوهر حسودی می‌کنند. توجه به خدا دارند، بخاطر توجه این دوتا به هم و حقوق همدیگر دارند. ببینید این مسئله از سبک میهمانی و پوشش و تغذیه شروع می‌شود تا مسائل سیاسی و بین‌المللی. نوع فضای حاکم برجامعه خیلی تأثیر دارد بر شکل دادن به رفتار خانواده‌ها به افراد. ببینید چه گفتمانی حاکم است حالا به اصطلاح منفی‌اش بخواهیم بگوییم این است که ببینیم باد از کدام طرف می‌آید؟ اکثر ماها این‌طوری هستیم در محیط انقلابی قرار می‌گیرد انقلابی می‌شود و در محیط مخالف قرار می‌گیرد باز از آن طرفی می‌رود و این طبیعی هم هست چون ضعیف است و شخصیت ضعیف است تحت تأثیر جریان قرار می‌گیرد. کم هستند آدم‌هایی که تابع محیط نباشند و نگاه کنند که محیط دارد درست علامت می‌دهد یا غلط علامت می‌دهد به وظیفه خودش در حد توانش عمل کند. و لذا ما آدم داشتیم که در جمع هیأتی می‌رفته و از همه محکم‌تر سینه می‌زده و چند سال بعد در یک فضای دیگری رفته، از شهر و روستایش بلند شده رفته در یک فضا دیگری و یک مرتبه می‌بینید که در این پارتی‌های دختر و پسری مخلوط است باز آن‌جا از همه بهتر می‌رقصد! همیشه آدم‌های این‌طوری داشتیم یعنی داریم که همیشه این تیپ‌ها بسته به محیط و فضا تغییر می‌کنند این‌ها شخصیت فکری و هویت ندارند و نگاه می‌کند که فضا چیست؟ بخصوص برای این افراد فضای اجتماع، فضای محیط را سالم کردن یا ناسالم بودن خیلی در نوع انتخاب اینها و جهت‌گیری‌هایشان مؤثری است. خب به آن‌ها در مسیر صلاح کمک می‌کند یا آن‌ها را هول می‌دهد در مسیر فساد. و لذا تأثیر فضای ارتباط جمعی و رسانه‌ها در بحث سبک زندگی بسیار تأثیر واضحی است و معمولاً آن‌هایی که پروژه دارند نگاه می‌کنند به متن آن جامعه‌ای که می‌خواهند روی آن اثر بگذارند و می‌دانند که اگر آن محیط اجتماع و سوابق فرهنگی و اجتماعی آن را که زندگی رایج مردم آن‌جا را درست در نظر بگیرند و بشناسند آن وقت راحت‌تر می‌توانند در آن‌ها تأثیر بگذارند و آن جامعه را طبقه‌بندی کنند که چه گروه‌های اجتماعی وجود دارند؟ چه گروه‌های محلی‌ای؟ چه فرهنگ‌های عمومی و خرده فرهنگ‌هایی در آن جامعه هست و هر کدام را چطور می‌شود اثر گذاشت و آن‌ها با برنامه می‌آیند. شما فکر نکنید که فیلم‌های سینمایی که این‌جا ساخته می‌شود یا از بیرون می‌آید این‌ةا بار فرهنگی در فضاسازی و در جهت دادن به سبک زندگی ندارد. حتی طرف هم نداند دارد که معمولاً هم می‌دانند.

پس یکی مسئله‌ای که از آن به هنجارسازی و هنجارسوزی در یک جامعه تعبیر می‌کنیم ارزش‌ها محترم باشند یا ارزش‌ها بسوزند و تحقیر بشوند و زیر پا بروند؟ این یک مسئله فوق‌العاده مهم است که مقاومت فرهنگی و هویت فرهنگی و حضور فرهنگی و رسانه‌ای خیلی در این بحث تأثیر رسانه و سبک زندگی تأثیر دارد. رشته‌های متعددی مثل جامعه‌شناسی ارتباطات برنامه آموزش می‌دادند، این‌جا همین‌طوری طوطی‌وار ترجمه می‌کنند مثل بحث علوم انسانی طوطی‌وار می‌خوانند. ارتباطات و رسانه عملاً آثار آن برآیند چند نیروست که اگر به همه آن‌ها توجه نشود و نظارت نکنیم پیامی که به آن مخاطب و جامعه می‌دهیم ممکن است آثار عکس داشته باشد ولو خودش مستقلاً بطور تعلیقی یک سخن درستی باشد اما وقتی که نمی‌دانی این پیام را به سمت کدام جامعه داری پرتاب می‌کنی ممکن است اثر عکس داشته باشد آن وقت باید روی شخصیت پیام‌گیر اشراف داشته باشیم که با چه کسی داریم حرف‌می‌زنیم. روی نوع روابط گروهی آن‌ها باید کار کنیم و کار می‌کنند. روی معیارها و ارزش‌هایی که برای آن‌ها مهم است و هنوز محترم است باید حساس باشیم که چگونه آن‌ها را مورد هدف قرار بدهیم و چه زمانی؟ اول کدام بعد کدام؟ اگریک اشتباه بکنیم ممکن است این‌ها دفاع کنند و واکنش نشان بدهند اما اگر درست مسیر را بروی کم‌کم خودشان کمک می‌کنند، خودشان پول می‌دهند و از ما پیام می‌خواهند. خودشان تعقیب می‌کنند ولو یواشکی این‌ها را تهیه کنند و استفاده کنند. یک مرتبه می‌شود یک پیام مثبت را یکجوری ارائه کنی که طرف، طرف خودت پرت کند و بالا بیاورد. یک وقت هم می‌شود یک پیام کاملاً مزخرف و منحطی را طوری ارائه بدهیم که خودش با میل خودش بیاید از تو تحویل بگیرد و خودش بگوید پولش چند می‌شود که بدهم بیشتر هم لازم است بدهم! لذا پیش‌بینی که چه پیامی رسانه‌ای در چه نوع فرهنگ‌سازی و گفتمان‌سازی در چه جامعه‌ای چقدر و چگونه و چه وقت مؤثر است بستگی به این شناخت‌ها دارد. اول اینها را در جامعه مخاطب درست بررسی می‌کنید همه باید این کار را بکنند ما و شما هم بخواهیم کار کنیم باید این کار را بکنیم. آنها شاید بیش از 200 سال است که دارند این کار را در جوامع اسلامی می‌کنند برای این که سبک زندگی مادی و غرب‌زده بر جوامع اسلامی حاکم بشود آن وقت در بعضی از جوامع تا حدودی موفق شدند و یک جاهایی شکست خوردند یک جاهایی باز عقب‌نشینی کردند یک جاهایی جلو رفتند. بعضی جوامع در بعضی از محیط‌ها بیشتر جلوتر رفتند یک جاهایی کمتر. ولی این دید کارکردی در همین حوزه‌ای که اسم آن را جامعه‌شناسی ارتباطات می‌گذارند این مبنا را از اول مد نظر داشتند که حتی قوی‌ترین رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی نمی‌تواند گفتمان‌سازی کند و روی سبک زندگی و سبک اندیشه و فرهنگ یک جامعه تأثیر بگذارد اگر با شخصیت آن جامعه توافق نداشته باشد آن وقت تأثیر نمی‌گذارد یا تأثیر معکوس می‌گذارد. اینها تجربه‌های قوی‌ای روی این قضایا داشتند که باید به زمینه‌های روانی و اجتماعی آن جامعه توجه کرد. نقاط ضعف هر جامعه کدام است؟ نقاط قوت‌شان کدام است؟ از نقاط قوت چطور می‌شود نقطه ضعف ساخت؟ نقطه ضعف را چطور می‌شود مورد بهره‌برداری قرار داد؟ ارزش‌ها، منابع گروه‌ها و نقش‌های اجتماعی اشخاص خاص در هر جامعه چطور است که باید بر اساس آن عمل کرد؟ و همین‌طور برخلاف شعاری که داده می‌شود که چندصدایی و آزادی بیان است عملاً چند صدایی در نظام رسانه‌ای سرمایه‌داری غرب کاملاً مدیریت و کنترل شده است یعنی یک تکصدایی واقعی و چند رسانه‌ای ظاهری است! ظاهر آن ممکن است صدتا کمپانی فیلمسازی و هزاران رسانه و ماهواره باشد ولی همه این‌ها دارند یک سبک زندگی را ترویج می‌کنند. یعنی ظاهر چند صدایی و تکثّر است اما در واقع تکصدایی است و این هم نکته مهمی است که اصلاً در این حوزه بحث می‌کنند که اگر وسایل متعدد همه در جهت واحد پیام بفرستند و یک رسم و عادت و یک سبک زندگی خاصی را تجویز و تبلیغ بکنند آن وقت اثر می‌کند و الا اگر ما اجازه بدهیم که واقعاً دیدگاه‌های مختلف مطرح بشود مثلاً بگویند ده نوع سبک زندگی است و یکی‌اش هم سبک زندگی غربی – و آمریکایی است. مردم 10تا سبک زندگی است همه را ببینید و یکی را انتخاب کنید. این کار را اجازه نمی‌دهند. شما دیدید در تمام فیلم‌های هالیوودی انواع و اقسام سبک‌های دیگر زندگی تحریف و تحقیر می‌شود می‌خواهند نشان بدهند که بقیه را ببینید بقیه احمق هستند بقیه چقدر احمق مانده‌اند! نه عقل دارند نه فکر دارند، نه زندگیشان زیباست، نه درست است. آقا سبک زندگی ما این‌طوری است که دیگر نظام خانواده نداریم خانواده‌ها دارد از هم می‌پاشد بچه‌هایی که به دنیا می‌آیند پدران‌شان را نمی‌شناسند که کیست! این سبک زندگی به عنوان سبک زندگی ایده‌آل مطرح می‌شود. سبک زندگی جنسی این‌طور، سبک زندگی خانواده، سبک حقوقی، بعد چون زرق و برق‌دار و صنعت پیشرفته‌تر بوده و خیابان‌هایشان فلان است و بعضی از شهرهایش شیک‌تر و ماشین‌ها و برج‌ها را نشان می‌دهد، این نتیجه در ذهن مخاطب پیش می‌آید که ببین این ساختمان و ماشین و شیک‌پوشانی را ببین، خب پس معلوم است که کدام سبک درست است؟ آن بقیه را هم ببین که چطور است! بنابراین سبک‌های دیگر را اجازه نمی‌دهند در معرض افکار عمومی قرار بگیرد. پیام واحدی باید برسد.

نکته بعدی، برای این که سابقه بحث را هم عرض کنم – دوستان توجه داشته باشند – این که عرض می‌کنم یک سند تاریخی است که بخصوص از اواخر قرن 17 و بطور خاص در قرن 18 این‌ها شروع کردند مطالعات عینی و محسوس از نزدیک روی جوامع اسلامی از جمله ایران انجام دادند تحت عنوان «مستشرق و شرق‌شناس! می‌دانید وزارتخانه‌های انگلیس و فرانسه وقتی که از قرن 18 شروع کردند و در قرن 19 کوبیدند و جلو آمدند در قرن 20 تقریباً بر کل جهان اسلام مسلط شدند و آخرین نمونه‌های تمدن و امپراطوری و قدرت‌های مسلمان دیگر در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 فروپاشید. کل جهان اسلام بین این‌ها تقسیم شد و دست این‌ها افتاد. انگلیس و فرانسه و روسیه بعد هم آمریکا آمدند و کل جهان اسلام را بین خودشان تقسیم کردند هر تیکه‌ای سهم یکی از این‌ها شد و هر کدام در کشورهای مستعمره خودشان سبک زندگی خودشان را حاکم می‌کردند. مثلاً آن‌جا که مستعمره فرانسه بود زبان فرانسوی اجباری شد آن‌هایی که انگلیسی‌ها گرفتند زبان انگلیسی‌ها اجباری شد، آن‌هایی که روس‌ها گرفتند زبان روسی اجباری شد که سبک زندگی، فرهنگ، لباس‌تان را باید تغییر بدهید! مردها باید کلاه فرنگی بگذارند و خانم‌ها هم باید حجاب‌شان را کنار بگذارند. خط لاتین بیاید الفبای فارسی و عربی را باید کنار بگذارید. یعنی اکتفا نکردند به این که غارت اقتصادی و سیاسی بکنند نوکرهایشان را بگذارند و کشور را غارت بکنند. گفتند سبک زندگی و پوشش و ادبیات و فرهنگ و اخلاق‌تان هم باید تغییر کند. لباس‌هایتان هم باید از تن‌تان دربیاورید و لباس‌هایی که ما می‌گوییم بپوشید. زبان‌هایتان را هم باید عوض کنید می‌دانید که در بعضی از کشورهای اسلامی زبان را تغییر دادند، خط را تغییر دادند. حالا در ایران نتوانستند و الا این‌جا هم می‌خواستند همین کار را بکنند. این‌ها مطالعات اولین گروه‌های شرق‌شناسی در وزارت مستعمرات انگلیس و فرانسه تشکیل شده است اسلام‌شناسی و شرق‌شناسی شروع کار دانشگاهی‌اش این‌‌جا بوده است نه این که بگویید مربوط به وزارت علوم یا وزارت خارجه، نه، وزارت خارجه وزارت مستعمرات، در ذیل وزارت مستعمرات شروع کردند مطالعه روی سبک زندگی و ایمان و دین و رفتار جوامع مسلمان. من یکی دوتا سند این‌جا خدمت شما عرض کنم که وقتی یک جایی را گرفتند از همان اول این تفکر غربی چه آن موقع که با شعارهای صلیبی جنگ‌های صلیبی و پرچم مذهب می‌آمدند، چه در 100- 150 سال اخیر شعار مذهبی نیست شعار سکولار با شعارهای مدرن و حقوق بشر و تمدن و دموکراسی است. مثل همین الآن قضیه سوریه است این‌ها خودشان بمب‌های شیمیایی به عراق دادند عراق مصرف کرده آن موقع هم هیچی نگفتند همان موقع شورای امنیت می‌خواست مطرح بشود و محکوم بشود همان موقع همین پارلمان انگلیس گفتند که نه، حتی نگذاشتند محکوم بشود. 5- 6 هزار کُرد مسلمان، زن و مرد محروم کُرد ایرانی و عراقی از سردشت تا حلبچه این‌ها قربانی شدند هیچ کس هیچی نگفت! حالا یک مرتبه این‌طوری. این‌ها با همه چیز گزینشی رفتار می‌کنند. همه چیز شعاری! شعارهای خوب، مبارزه با بمب شیمیایی! بعد نمی‌گویند همه بمب‌های شیمیایی را خود این‌ها تولید کردند و خود این‌ها هم... اصلاً استفاده بمب شیمیایی در جنگ یک روش غربی بود و اولین بار در تاریخ در اروپا این کار انجام شد جنگ اول و دوم بین‌الملل. اول هم روی خودشان کردند بعد سراغ بقیه آمدند! اولین بمب اتم را غربی‌ها مصرف کردندو ساختند. مفهوم ترور، اصلاً کلمه ترور یک کلمه غربی است. ارعاب و ترساندن مردم از طریق کشتن افرادی، گناه یا بی‌گناه. اصلاً تروریزم یک پدیده غربی و اروپایی است. بعد بیشترین شعار علیه تروریزم و بمب‌های شیمیایی و هسته‌ای را این‌ها می‌دهند. این‌طوری‌اند. این‌ها به شناخت جوامع اسلامی شروع کردند. هرجا که حاکم شدند اول تحت این عنوان که آزادی دین و بیان است بعد وقتی که می‌آمدند آن دوران صلیبی بودند که دادگاه‌های تفتیش عقاید راه انداختند. من فقط یک نمونه عرض کنم اسپانیا شما می‌دانید شبه جزیزه ایبری، اسپانیا، پرتغال و سیسیل جنوب ایتالیا این‌ها 500- 600 سال در اختیار تمدن اسلامی بوده است یعنی جنوب اروپا مسلمان بودند اروپایی‌های مسلمان بودند. مرکز تمدن اروپا و غرب هم همین جنوب بوده است یعنی شمال اروپا وحشی بودند آن بخشی که دست کلیسا بود یا دست قبایل مشرک، قبایل ژرمن و اسلاو و وحشی‌ها، آن‌ها به شدت عقب‌مانده! نه بیمارستان داشتند نه دانشگاه داشتند، نه کتابخانه داشتند، نه حمام داشتند، همه این‌ها را از طریق مسلمانان جنوب اروپا و تمدن اسلامی اروپا آموختند خب 500 سال جنوب اروپا، پیشرفت، امنیت، زیبایی، معماری‌های باشکوه، بزرگترین بیمارستان‌ها، کتابخانه‌هایی با یکی دو میلیون جلد کتاب، صنعت چاپ نبوده و این وضعیت بوده است. کارخانه‌های نساجی و بافندگی، کارخانه‌های صنعتی با 11 هزار کارگر که یعنی انقلاب صنعتی! 700- 800 سال پیش این اتفاقات آن‌جا افتاده است. شمال اروپا و غرب اروپا هم قبائل وحشی، شرق اروپا هم دست امپراطور روم مسیحی که همین صلیبی‌ها بودند این‌ها مدام از مسلمین شکست می‌خوردند. بعد از این که قوی شدند و توانستند بعد از چند قرن ائتلاف با همه، و از آن طرف فسادها و فروپاشی‌های فرهنگی و اخلاقی که بین مسلمان‌ها اتفاق افتاد بالاخره آمدند و در پایان قرن 15 میلادی و اوایل قرن 16 مسلمان‌ها را شکست دادند. بعد چه کردند؟ آمدند به چند صد هزار مسلمان اروپایی گفتند باید همه مسیحی بشوید. اگر نه، اعدام یا در آتش شما را می‌سوزانیم. میلیون‌ها نفر را تهدید کردند و 300هزار مسلمان اروپایی را این‌ها در دادگاه‌های تفتیش عقاید محکوم کردند که یا زنده زنده سوزاندند یا این‌ها را اعدام کردند. 300 هزار مسلمان اروپایی در دادگاه‌های تفتیش عقاید پاپ و کلیسا به جرم مسلمانی که حاضر نمی‌شدند مسیحی بشوند اعدام شدند و شکنجه شدند و چند میلیون نفر از این‌ها را از کشور بیرون ریختند. خانه و زندگی و املاک و همه... دانشگاه‌ها را آتش زدند. کتابخانه‌ها و کتاب‌های اسلامی را در رشته‌های مختلف از فیزیک، شیمی، مهندسی پزشکی تا علوم عقلی، علوم حقوق، علوم انسانی اسلامی همه را سوزاندند. بسیاری از معماری‌های باشکوه را نابود کردند. آن‌هایی که الآن مراکز توریستی اسپانیاست که مانده برای همان وقت است و بقیه را از بین برده‌اند. خب باز به این‌جا اکتفا نکردند مردم اسپانیا را که مسلمان بودند چون مسلمان‌ها مسیحی‌ها را مجبور به مسلمانی نمی‌کردند می‌گفتند می‌خواهید مسیحی بمانید، بمانید. آزادی عبادت و کلیسا را دارید قوانین جامعه را باید رعایت کنید، مالیات هم بدهید، مسئول امنیت شما هم هستیم. ولی این‌ها که آمدند گفتند کل مسلمان‌ها در اسپانیا باید سبک زندگی را تغییر بدهند، سبک فکرتان را هم باید تغییر بدهید، دین‌تان را هم باید تغییر بدهید. گفتند دوتا راه دارید یا می‌روید تمام اموال‌تان را می‌گذارید و می‌روید همه تبعید! یا همه‌تان باید مسیحی بشوید راه سوم اعدام است. خب بخش عظیمی از مسلمانان اروپایی اسپانیا مجبور شدند و به شمال آفریقا رفتند و بخشی‌شان به آمریکای لاتین (قاره آمریکا) رفتند که اصلاً می‌دانید همین "کریستف‌کلمب" هم بر اساس نقشه‌ها و با کمک دریانوردهای مسلمان به آن‌جا رفتند و گفتند آمریکا را کشف کردیم! این‌ها کشف کرده بودند اما آن‌ها به خیال‌شان تازه کشف شده است. یک عده‌ای از مسلمان هم ماندند مقاومت کردند شهید شدند و یک عده‌ای هم مجبور به تقیه شدند! مسلمان اروپایی در اسپانیا چون در شرایط خاصی اسلام اجازه داده بود که تظاهر بکنند که مسلمان نیستند عیبی ندارد آن‌جا جواز اظهار کفر، و این که اسلام می‌گوید در شرایط اضطراری اسلام خود را مخفی کن اگر همه‌تان از بین می‌روید و اینها مجبور شدند و ظاهراً اعلام کردند که ما مسیحی هستیم خیلی خب ما مسیحی می‌شویم! حتی بعضی از این‌ها مشروب خوردند گوشت خورک مصرف کردند و دختر مسیحی برای پسرهایشان گرفتند که بگویند ما مسیحی شدیم! اول تقیه بود، بعد نسل‌های بعد کم‌کم واقعاً تحت فشار و محیط، واقعاً مسیحی شدند و یا بی‌دین شدند. صد سال کلیسا این دوگانگی را می‌دانست که این‌ها تقیه می‌کنند منتهی می‌گفت که چاره‌ای نداریم همین ظاهراً هم بگوید قبول است. بعد از صد سال که کاملاً بر اسپانیا مسلط شدند صلیبی‌ها گفتند نه،‌ دیگر از این به بعد واقعاً اجازه نمی‌دهیم شما تقیه و مخفی‌کاری داشته باشید! دادگاه‌های تفتیش عقاید محاکمه می‌کند باز نمی‌توانند مردم را مسیحی بکنند تا قرن 16 میلادی می‌رسد که امپراطوری عثمانی مسلمان‌ها قوی می‌شوند و می‌آیند نصف اروپا و شرق اروپا را کلا می‌گیرند باز آن‌جا این‌ها یک مقداری مجبور می‌شوند که عقب‌نشینی کنند ولی بالاخره چون از پس این مردم برنمی‌آیند رسماً این‌ها این‌طوری گفتند رسم زندگی را تغییر می‌دهیم و الا نابودتان می‌کنیم. این‌ها در آغاز قرن 17 میلادی کلیسا رسماً اعلام کرد که تمام مسلمانان ولو دوسوم جمعیت اسپانیا همه باید از اسپانیا بروند. اصلاً نمی‌گذاریم در کشورتان و خاک‌تان زندگی کنید. و لذا اکثر مسلمین را از کشور بیرون کردند. کسانی که آن‌جا نسل‌ها به دنیا آمده بودند اصلاً اروپایی مسلمان بودند. این یک نمونه.

نمونه دیگر وقتی که از قرن 17 به بعد این‌ها می‌بینند بزرگترین مانع‌شان برای این که بر دنیا مسلط بشوند جهان اسلام است تیم‌های جاسوسی داخل کشورهای اسلامی فرستادند به عنوان سیاح، به عنوان کشیش، به عنوان توریست و جهانگرد، به عنوان پزشک و به عنوان کار خیریه، گروه‌های آموزش دیده فرستادند هدفی که برای این‌ها تعریف شده این بود که می‌روید سبک زندگی مسلمین را شناسایی می‌کنید نقاط ضعف‌شان و نقاط قوت‌شان را و این که چطور می‌شود در این‌ها نفوذ کرد و آن‌ها را تغییر داد. چطور می‌شود اخلاق عمومی را در این جامعه و پوشش و زبان و فرهنگ‌شان را تغییر داد؟ چگونه می‌شود رابط این‌ها را با قرآن قطع کرد؟ بعضی از این‌ها اسم‌هایشان رسماً اعلام شده که وزارت مستعمرات انگلیس و فرانسه این‌ها را می‌فرستادند، اروپایی‌ها بعدها آمریکایی‌ها. صهیونیست‌ها جزو فعال‌ترین کرسی‌های اسلام‌شناسی، شیعه‌شناسی، ایران‌شناسی، شرق‌شناسی همین الآن دست صهیونیست‌ها است. همان موقع در جنگ جهانی اول امپراطوری عثمانی توسط همین تیم‌های شناسایی و مطالعات اجتماعی در جهان اسلام طراحی شد گفتند می‌شود عرب‌ها و ترک‌ها را می‌شود به جان هم انداخت! زبان‌های مختلف را می‌شود به جان هم بیندازیم! می‌شود مذاهب را با هم درگیر کرد. این‌ها در اثر همین مطالعات بود. مثلاً ببینید انگلستان، کسانی مثل "لورانس" عربستان را شنیدید که فیلم سینمایی هم برای او ساختند حالا این یک نمونه‌اش هست که مشهور شده، که این طراح تجزیه عثمانی بود که عرب‌ها را تحت عنوان استقلال اعراب در برابر ترک‌ها که آن‌ها عثمانی‌ها ترک هستند شما عرب هستید! یا شما حنبلی هستید آن‌ها حنفی‌اند! با این که هر دو سنی‌اند دوتا مذهب، و این‌ها شما را استعمار کردند. با وعده استقلال اعراب، آزادی اعراب، انگلستان، قبائل عربی را سازماندهی و مسلح کرد و آن‌ها را به جان ارتش عثمانی و ترکیه انداخت چون عثمانی داشت در اروپا با غربی‌ها می‌جنگید. البته رژیم عثمانی هم یک رژیم اسلامی نبود مشکلات زیادی داشت ولی بالاخره تنها پرچم مسلمانی آن موقع در دنیا بود و اگر این سد می‌شکست کل جهان اسلام به دست دشمنان می‌افتاد همین اتفاقی که افتاد. خب یک کسی مثل او را آن‌جا می‌فرستند که نقاط ضعف و قوت مردم را بشناسد و از این قبیل افراد خیلی هستند یا فرض کنید این کتاب خاطرات برخی از جاسوسان این‌ها «آرمینوس» یا «اِرمی» این‌ها را که انگلیس به ایران و آسیای میانه فرستاد. هلندی‌ها یک گروه‌هایی را به رهبری «اسنوخ هِرِخنونیه» که از یهودی‌های هلند بود به حج فرستادند! همان قرن 17، 300- 400 سال پیش گفتند حج بروید و آن‌جا مستقر بشوید چون مسلمان‌ها از همه جای دنیا می‌آیند فقط شروع کنید روی فرهنگ و لباس پوشیدن و اخلاق و عقاید مسلمان‌ها مطالعه کنید و نقاط قوت و ضعف اینها شناسایی بشود. اولین مستشرق آمریکایی به مصر فرستادند "انگلس" جزو گروه‌های رهبری جاسوسی آمریکا بود. چقدر سیاحان و توریست‌های انگلیسی برای هند فرستادند و اول از طریق تجارت وارد هند شدند حکومت هند مسلمانی و ایرانی بود حالا یک وقتی اگر توریست‌ها را در هند هرجا می‌برند نشان می‌دهند ساختمان‌ها ساختمان‌های معماری و ایرانی است از آن تاج محل بگیرید تا هرچه که در دهلی هست هنوز با خط فارسی آن‌جا نوشته است. این‌ها اول کمپانی هند شرقی، انگلیسی‌ها، هلندی‌ها، پرتغالیها به عنوان تجارت رفتند و تا صد سال به عنوان تجارت بود و نفوذ فرهنگی که می‌آمدند مذاکره در داخل، هند را بشناسند که چه کار می‌شود کرد این‌ها را به جان هم بیندازیم؟ چطور می‌شود در این‌ها تأثیر گذاشت تا به آن‌ها مسلط بشویم بالاخره این کار را کردند. هندی که زبان دوم همه مردم فارسی بود همه‌شان فارسی صحبت می‌کردند الآن زبان دوم بلکه همه‌شان انگلیسی شده است! این سبک زندگی از گویش تا رفتار! در کشور خود ما انگلیسی اجباری شده و تا همین الآن هم اجباری است. البته به بهانه – نمی‌گویم بهانه بحث آن این است که بالاخره زبان بین‌المللی است – خب زبان‌های بین‌المللی خیلی هستند چرا آن‌ها نباشد؟ چرا کشورهایی که مستعمره فرانسه بوده زبان فرانسوی آن‌جا اجباری شده یعنی زبان بین‌الملل آن‌جاها فرانسوی است! الآن بعضی از کشورها در آفریقا و آسیا هست که زبان اجباری‌شان فرانسوی است! بعضی از کشورها دست آلمانی‌ها بود آن موقع آلمانی شد، بعضی‌ها انگلیسی، بعضی از کشورها هلندی، هلندی‌ها می‌گفتند باید زبان ما اجباری بشود! خب این‌ها یعنی دخل و تصرف دیکتاتورمآبانه در سبک زندگی جوامع تحت ستم. من نمی‌گویم زبان انگلیسی بخوانند یا نخوانند؟ من می‌گویم یک منطقی پشت آن باشد. همین الآن هم عرض می‌کنم ببینید منافع کشور دست کیست؟ خود فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها و اروپایی‌ها خیلی‌هایشان حاضر نیستند به زبان انگلیسی صحبت کنند من در سمینارها دیدم که انگلیسی کاملاً بلد است ولی صحبت نمی‌کند می‌گوید من آلمانی و فرانسوی هستم برای چه انگلیسی صحبت کنم؟ آمریکا و انگلیس در این 50- 60 سال بعد از جنگ جهانی دوم، رسانه‌ها و افکار عمومی دنیا و مراکز قدرت و ثروت را در اختیار گرفتند گفتند پول دنیا باید پول ما باشد (دلار). زبان دنیا را هم گفتند باید زبان ما باشد (انگلیسی). خب این هم زبان‌های دیگر هست چرا آن‌ها نه؟ آن‌ها هم نه. من می‌گویم همه با هم باشد. یک وقتی عرض کردم بنشینیم با هم محاسبه کنیم الآن قوی‌ترین اقتصادهای دنیا کجاست؟ خب یکی‌اش چین است بیشترین جمعیت دنیا هم چینی است بعد از زبان چینی، بیشترین زبان دنیا اسپانیولی است. یا مثلاً زبان مالایی که بیشترین تجمع مسلمانان جهان زبان مالایی در اندونزی و مالزی شرق آسیا. زبان‌هایی در همسایگی ما هست که چند صد میلیون به این زبان‌ها دارند صحبت می‌کنند. حالا زبان فارسی در دنیا 130 140 میلیون نفر در دنیا به زبان فارسی صحبت می‌کنند ولی زبان فوق‌العاده غنی است و به لحاظ کمّی خیلی چیز ندارد اما به لحاظ کیفی فوق‌العاده زبان قوی و غنی‌ای است و محتوای ادبیاتی که پشت این زبان است ولی مجبور کردند تمام دنیا را، یک عرب مسلمان را،‌ ترک و افغانی و وقتی می‌خواهند خودشان با هم صحبت کنند این‌ها به انگلیسی صحبت کنند یعنی به زبان ارباب! به زبان ارباب‌مان با هم صحبت کنیم! خود اجباری کردن زبان. ملاحظات سیاسی می‌گوید الآن چه زبان‌هایی را باید یاد بگیرید. ممکن است ملاحظات سیاست بین‌الملل بگوید الآن باید زبان‌های سواحل آفریقایی را یاد بگیریم آنجا یک فرصتی برای تأثیرگذاری است زبان اسپانیولی در آمریکای لاتین یک فرصتی است. الآن در خیلی از کشورها اختیاری است مثلاً می‌گویند این 4تا زبان است هر کدام را هر کسی می‌خواهد انتخاب کند! مثلاً انگلیسی، فرانسوی، روسی، و فلان! آن هم به حساب منافع اقتصادی و سیاسی خودشان این کار را می‌کنند. هر کشوری طبق منافع خودش! ولی ما همین‌طور طوطی‌وار! انگلیسی اجباری است تا آخر هم همین‌طوری انگلیسی اجباری است! خب برای چی؟ ممکن است از این به بعد 5تا زبان آموزش بدهیم البته این درازمدت است و ممکن است 20 سال دیگر جواب بدهد ولی شروع کنیم به آموزش، کتاب‌هایش آماده بشود که 5تا زبان است، هر کسی یکی از این زبان‌ها را یاد بگیرد بسته به کاری که بعداً می‌خواهد انجام بدهد منافع سیاسی ما،‌ بعضی از زبان‌ها را اقتضاء می‌کند. منافع اقتصادی ما بعضی از زبان‌ها را اقتضاء می‌کند، منافع فرهنگی ما بعضی دیگر را، روی این‌ها باید فکر و بحث بشود. این‌ها فرانسه و انگلیس می‌گویند ما افرادی را در مصر و هند فرستادیم که اول مطالعه روی این‌ها و تجارت میکردند و سفارتخانه‌های این‌ها همیشه لانه جاسوسی بوده، و هنوز هم در همه جای دنیا هست. از همین سنخ دوتا سند برای شما بخوانم.

یک نمونه هلندی‌ها قبل از انگلیسی‌ها به هند آمدند شرکت اقتصادی زدند در اول قرن 17 میلادی. حدود 80- 90 سال کار سیاسی نکردند کار تجاری، نفوذ در اقتصاد هند، و شناسایی آدم‌ها، کادرسازی،‌ کادریابی، و مطالعه فرهنگی که چه کار کنیم؟ حوصله هم دارند 80 سال این‌طوری عمل کردند! بعد یک مرتبه بعضی از شرکت‌های اقتصادی با هم ادغام می‌شوند و با انگلیسی‌ها با هم می‌بندند و می‌گویند این دولت مسلمان تیموریان هند را چطور سرنگون کنیم؟ خب وقتی که شاخه‌های اقتصادی و اختاپوس اقتصادی در تمام ایالات رفت و پایه‌های اقتصاد را در اختیار گرفت و فهمید چه کار کند، مثلاً این‌جا کشاورزان ورشکست می‌شوند مثلاً چه کار کند کشاورزان این منطقه را به خودش وابسته می‌کند کجا صنعت است کجا دامداری؟ وقتی شریان اقتصاد جامعه را گرفت و فرهنگ‌شان هم شناخت – خودشان می‌گویند بروید آثارشان را بخوانید من این‌جا برای شما آوردم ولی فرصت نیست برایتان بخوانم – که در این 100 سال افراد خاص را در مناطق خاص شناسایی کنیم چه کسانی را بخریم و چه کسانی را از سر راه برداریم؟ این‌ها درست نمی‌شوند و تا آخر کار با ما درگیر هستند. مسموم کنیم، بترسانیم، چه کسانی را بخریم و چه کسانی را به جان هم بیندازیم؟ وقتی یک خلاء قدرتی ایجاد می‌شود یک مرتبه می‌بینید این‌ها سال 1600 آن‌جا آمدند و سال 1830 یعنی 230 سال بعد، بیش از دو قرن بعد عملیات نظامی شروع می‌شود! وقتی که به لحاظ فرهنگی و سبک زندگی این‌ها کاملاً مهار شده، کنترل شده، شناسایی شده، و در سال 1857 یعنی بعد از 20- 30 سال انگلیس، مقرّ حکومت تشکیل می‌دهد و بطور کامل هند در اختیار انگلیس‌ها قرار می‌گیرد تا می‌آیند شروع می‌کنند زبان فارسی را ممنوع می‌کنند! کلاس‌های آموزش قرآن و درس و مدرسه را ممنوع می‌کنند. شروع می‌کنند به گسترش بی‌حجابی و مراکز فساد و فحشا که دختر و پسر جوان را به مراکز مشروب بکشانند. در بعضی از ایالت‌ها نماز جماعت ممنوع می‌شود. بعد سراغ هندوها می‌روند و می‌گویند این مسلمان‌ها تا 400 سال پدر شما را درآوردند این‌ها چرا بر شما حاکم بشوند؟ چه چیز هندوئیزم کمتر از اسلام است؟! شروع کردند کلاس آموزش زبان هندو، که اصلاً هندی‌ها یک زبان خط رسمی نداشتند بلکه زبان محلی بوده، اصلاً چیزی به اسم خط و زبان هندی نبود. متخصص زبان‌شناسی از لندن و پاریس آوردند که زبان و خط رسمی هندو درست کنند تا جنگ هندو و مسلمان راه بیفتد و بگویند بله مسلمان‌ها فرهنگ ما را در این چند صد سال از بین بردند حالا انگلیس‌ها آمدند به داد ما برسند!‌ باز بین مسلمین، بین شیعه و سنی در هند جنگ و دعوا راه انداختند. بین مسلمان و هندو. این‌ها به معابد هندوها حمله کنند و آن‌ها هم به مسجد حمله کنند! یک مرتبه دیدید که وضعیت کشور بهم ریخت. همین کار را عیناً همان سال فرانسه در الجزایر دارد می‌کند. صحرای بزرگ را اشغال می‌کند الجزایر را اشغال می‌کند. 70 سال غارت می‌کند اول فرانسه سودان را می‌گیرد. بعد فرانسه 20 سال سودان را غارت می‌کند بعد انگلیس‌ها می‌آیند! همان اتفاق همزمان دارد توسط انگلیس و فرانسه در اندونزی و مالزی، جزایر هند شرقی می‌افتد، اشغال می‌کنند و شرع می‌کنند عین همین کار را آن‌جا می‌کنند اول به عنوان تجارت و اقتصاد، بعد کار فرهنگی، بعد کار خیریه، بعد می‌گویند ما به شما آموزش کشاورزی و کار پزشکی و بیمارستان می‌خواهیم بزنیم، بعد از 50 سال – 100 سال یک مرتبه می‌بینید رئیس شدند ارباب شدند دارند دین‌تان و لباس و فرهنگ‌تان را تغییر می‌دهند، و به لحاظ اقتصادی غارت‌تان می‌کنند و کلاً تحقیر و نابود می‌کنند. این روند استعمار کشورهای شرقی و اسلامی توسط دولت‌های غربی بوده است از اواخر قرن 17 مقدمات آن شروع شده، در قرن 18 این جو استعمار آغاز شده است که در بعضی از کشورها از قرن 18 مسلط شدند بخصوص اواخر قرن 18. در قرن 19 پیشروی کردند و در اول قرن 20 بر کل جهان اسلام مسلط شدند اواخر قرن 20 دوباره انقلاب اسلامی شده و این مقاومت و بیداری و اعتراضات، و دوباره صحبت این است که باید سرزمین‌های اسلامی را از این‌ها پس بگیریم! باید قدس را آزاد کنیم، باید ایران، عراق، سوریه، الجزایر و مصر، همه این‌ها باید آزاد بشود یک مرتبه پرچم بیداری اسلامی، استقلال،‌ جهاد، شروع شده – این را یادتان باشد دقت کنید – بعد از 200 سال، 150 سال این اولین باری است که غربی‌ها دارند از مسلمان‌ها شکست می‌خورند. بخصوص بعد از 150 سال این اولین بار است. اولین بار بود که این‌ها در اسرائیل توسط انقلاب اسلامی و طرفدار انقلاب ما در لبنان و غزه شکست خوردند تا به حال شکست نخورده بودند. عراق را اشغال کردند نتوانستند بمانند، سوریه را تا این لحظه نتوانستند کاری بکنند. خودشان الآن می‌گویند عراق، سوریه، افغانستان، لبنان، غزه، فلسطین، همه این‌ها در درون گفتمان انقلاب اسلامی هستند. در مورد مصر هم همین نگرانی را دارند و جنگ مذهبی راه انداختند. الآن شما ببینید چرا در تمام کشورهای عربی بیداری اسلامی را به جنگ مذهبی تبدیل می‌کنند؟ برای این که راه حل دیگری ندارند تنها راه حلی است که مسلمان‌ها را به جان هم بیندازند و الا شکست می‌خورند و دوباره جهان اسلام آزاد می‌شود این تجربه‌ای است که از همان اول داشتند. از زمانی که پرتغال اوایل قرن 16 آمد بحث شرق‌شناسی و شروع کردند اسپانیا و پرتغال از طریق شناخت مسلمین در آندلس و اسپانیا و بعد تعمیم آن به جای دیگر، تا بعد که انگلیس آمد شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی استعماری را شروع کرد از پرتغالی‌ها جلو زد آمد هند را گرفت. فرانسه شرق‌شناسی کرد مصر را گرفت،‌ قبل از آن ناپلئون گرفت. بعد فرانسوی‌ها آمدند در هند با انگلیسی‌ها رقابت کردند و از انگلیس‌ها شکست خوردند می‌دانید یک جنگ 7 ساله و یک جنگ 4 ساله فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها در هند با همدیگر داشتند! سر طعمه! که این می‌گفت برای من است او هم می‌گفت برای من است. که بعد انگلیس‌ها آن‌جا برنده شدند و هند دست انگلیس افتاد و کمپانی هند شرقی را آورد. این طرح به شکل پیچیده‌تری هنوز و همچنان ادامه دارد و در جریان است. فرهنگ سازی، گفتمان‌سازی، مطالعه روی سبک زندگی مسلمین، چگونه روی نسل‌های جدید، نسل‌های بعد کار کنیم که این‌ها زندگی به سبک غربی را افتخار بدانند. دیدید این آفریقایی‌ها که بعضی‌هایشان موهایشان را زرد می‌کنند؟ بیچاره‌ها خیلی قابل ترحم هستند یعنی این‌قدر تحقیر شده که بزرگترین آرزویش این است که می‌شد من مثلاً اروپایی آمریکایی باشم و مثلاً چشم‌هایم سبز باشد موهایم زرد باشد؟ یک کاری می‌کنند که ملت‌ها و نسل‌ها احساس حقارت بکنند که خاک بر سر من که شرقی هستم! ای کاش من ایرانی نبودم او بگوید ای کاش من عرب نبودم، آن بگوید ای کاش من ترک نبود، آن یکی بگوید ای کاش ما اصلاً مسلمان نبودیم. آن یکی بگوید کاش اصلاً ما نبودیم! ببینید این‌ها این فضایی است که ایجاد می‌کنند. همین الآن هم همین فضا اگر توی فیلمها و رسانه‌ها مگر القاء نمی‌شود؟ چی ارزش و چی ضد ارزش است؟ هرکس بیشتر ادای این‌ها را دربیاورد متجددتر و متمدن‌تر است هرکس که این کار را نکند این آدم از آدمیت یک چیزی کم آورده است. البته من دعوت به تحجر نمی‌کنم دعوت به قطع ارتباط با بقیه جهان هرگز، با همه جهان در ارتباط باشید از تجربیات و موفقیت‌های همه شرق و غرب عالم استفاده کنید. پیامبر(ص) فرمود علم و فرهنگ و تمدن چینی و عربی ندارد آن طرف دنیا اگر یک نقطه مثبت دیدید که با مضامین عقل و وحی و اسلام سازگار است و به نفع‌تان است انجام بدهید ما نباید تعصب داشته باشیم. ما خیلی از آداب محلی و قومی خودمان داریم که خیلی هم غلط است خیال کردیم این‌ها اسلام است! ما باید آماده تغییر باشیم، آماده تجدیدنظر باشیم، اجتهاد بکنیم، پذیرش داشته باشیم، ما گارد بسته در برابر همه فرهنگ‌ها و دیگران، نفرت از بیگانه، نفرت از غیر ایرانی، نفرت از غیر مسلمان، ما این حرف‌ها را نداریم همه بندگان خدا هستند «لله المشرق و المغرب» همه عالم متعلق به خداست تمام این 7 میلیارد بندگان خدا هستند منتهی باید ضوابط را بفهمیم که چه چیزی عقلانی و اخلاقی و اسلامی هست و چه چیزی نیست؟ کدام به نفع ما و کدام نیست؟ نگذاریم که... این خیلی تحقیرآمیزاست که یک کسی از بیرون بیاید گوش ما را بگیرد بگوید لباس و زبان و اخلاق و طرز رفتار با خانواده‌ات و سبک زندگی‌ات را همه را باید عوض کنی و آن‌طوری هم که ما می‌گوییم باید عوض کنی چون ما ارباب توییم! این خیلی بد است واقعاً این تحمل شدنی نیست. و الا چرا ممکن است شما یک نقطه‌ای درزندگی غربی و شرقی ببینید که این نکته،‌ خیلی نکته درستی هم هست اسلامی هم هست ما از آن دور هستیم. خیلی خوب است. مثلاً ما الآن جوامع غیر مسلمانی داریم که من دیدم که از مردم ما کمتر غیبت می‌کنند! من بعضی از جوامع را که مردمشان کمتر از ما دروغ می‌گویند. دیدم جوامعی که گرانفروشی و کلاهبردای‌اش کمتر از ماست مسلما هم نیستند! حالا ما اینجا لجبازی کنیم بگوییم نه ما مسلمانیم دروغ و غیبت و تهمت و... که بین ماست همین‌ها باشد بالاخره این‌ها نوع اسلامی‌اش هست! دروغ اسلامی است! خیانت اسلامی است! بالاخره آن‌ها مسلمان نیستند کل کارهایشان غلط است! نخیر. یک نکات اسلامی است که در بعضی از جوامع غیر اسلامی دارد رعایت می‌شود و در جامعه به اصطلاح اسلامی ما رعایت نمی‌شود. اسم این اصلاح سبک زندگی است البته نه این که ما بخواهیم از آن‌ها یاد بگیریم، قبل از آن‌ها، قران و پیامبر(ص) این حرف‌ها را می‌گویند. مثلاً در روایت می‌گویند بازار اسلامی بازاری است که دروغ نگویند، چانه نزنند و قسم نخورند. خب حالا اگر یک جایی خارج از کشور ما یک بازاری را دیدید که قسم نمی‌خورند دروغ نمی‌گویند چانه نمی‌زنند دوتا روش این‌جا غلط است یکی این که بگویید غلط کردن خارجی‌اند! غربی‌اند! همین روش ما درستاست. روش دیگر این که عجب،ببین آن‌جا این کار را کردند پس کلاً اسلام و مسلمین به درد نمی‌خورد ما کلاً باید از فلان‌جا در همه چیز تقلید کنیم! خب این هم غلط است. راه حل درست آن: از هر جامعه‌ای یک نکته مثبت اسلامی است که عقل و وحی قبول دارد به نفع است اسلام همم گفته، ما عمل نمی‌کنیم بقیه عمل می‌کنند. خب ما باید عمل کنیم و خودمان را اصلاح کنیم. اما یک جاهایی نه، بحث اصلاح نیست بحث افساد است. می‌آید بازار مسلمان‌ها را به خودشان وابسته می‌کنند. فرهنگ ما و رفتار ما، آن‌جا بایستی این روح مقاومت و آگاهی و بیداری ایجاد بشود و فضا را نگذارید دست آن‌ها بیفتد تجددزدگی حقیرانه نه.  تعصب‌زدگی احمقانه هم نه. همان چیزی که اسلام می‌گوید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha